عشق من و سعیدعشق من و سعید، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره
باباسعیدباباسعید، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
مامان عاطیمامان عاطی، تا این لحظه: 33 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
فرشته آسمونی مافرشته آسمونی ما، تا این لحظه: 7 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
هم خونه شدن ماهم خونه شدن ما، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

زندگی من وسعید و ...

تولد دخمل خاله جون محبوبه

سلام نفسم،خوبی گلم؟ عزیزم یه خبر خوب ساعت 9 و 20دقیقه دخمل خاله محبوبه به دنیا اومد.من خیلی استرس داشتم آخه عملش یه کوچولو سخت بود.خداروشکر به خیر گذشت ان شاالله قدمش خیر باشه و عاقبت بخیر بشه. راستی هنوز اسمش مشخص نیس فداش بشم من نی نی ناز نازی رو الان خاله جون اس داده میگه ان شاالله نوه بعدی بچه شما باشه.منم تو دلم گفتن ان شاالله عزیزم راستی دیشب رفتیم سه تا النگو خریدیم بعد رفتیم پیش دکتر اسفندی آخه قرص جدیدم خیلی اذیت میکرد دکتر گفت باید استفاده کنی برام آزمایش سی بی سی اورژانسی نوشت همونجا رفتم نمونه دادم قراره بابایی الان بره آزمایش رو به دکتر نشون بده دیشب برا اولین بار با بابایی رفتیم حجامت البته دکتر گفت من تو بچ...
21 دی 1393

میلاد پیامبر رحمت وزیارت امام رضا(ع)

سلام عزیزکم،خوبی نفسم؟ دیروز 17 ربیع الاول؛میلاد پیامبر اکرم بود . من وبابایی تصمیم گرفتیم بریم زیارت امام رضا(ع) جات خالی صبح ساعت 10 راه افتادیم هوا هم خیلی سرد بود.مامانی فاطمه  هم همراه ما اومد.نزدیک ساعت یک بود رسیدیم زیارت کردیم و نهار خوردیم ساعت 3.5راه افتادیم ساعت 6 رسیدیم خونه زیارت خوبی بود همونجا از امام رضا(ع) عیدی چند تا فرزند سالم و صالح خواستم بابایی هم از آقا عیدی خواسته بود اما به من نگفت امیدوارم سایه باباجون همیشه رو سرما باشه.ان شاالله بابایی همیشه شاد و سلامت باشه دوسش دارم هزارتا البته شماروهم دوست دارم عسیسم مواظب خودت باش نفسم ...
20 دی 1393

خداحافظ متی مازول...

سلام نفسم،خوبی گل نازم؟ عزیزم دیروز بابایی مرخصی گرفته بود ساعت 6 رفتیم پیش دکتر اسفندی.اول آزمایشها رو دید.گفت همه چیز عالیه بعد بابایی گفت قصد بچه دار شدن داریم اول کلی دعوا کرد که هنوز زوده،برین بگردین و ال و بل... ماهم گفتیم ما تصمیمون رو گرفتیم و دکتر هم قرصمو عوض کرد گفت تا سه ماه مصرف کن تا بدنت عادت کنه بعد میتونید اقدام کنید. برا 11.14 آزمایش نوشت دعا کن مامانی همه چیز خوب پیش بره بعد از دکتر با باباجون رفتیم شام جوجه خوردیم قضای شام تولدم بود قربون سعیدم برم که اینقد مهربونه . ان شاالله همیشه سایه عشقم رو سر ما باشه مواظب خودت باش نفسم            &nbs...
15 دی 1393

تولد مامان عاطی...

سلام نفسم.خوبی عزیز دلم؟امیدوارم همیشه سالم و سرحال باشی امروز تولد منه عزیزم.24 سالم شده.روز پنج شنبه بابایی برام یه اپی لیدی خرید.قربون بابایی برم که در همه حال به فکر من هست و چیزی برام کم نمیذاره از همین جا ازش تشکر میکنم ودعا میکنم ان شاالله سایشون همیشه رو سر من و شما باشه دیروز از صبح خونه مامان زهراجون بودیم قراربود بعد ازظهر بریم بیرون اما هممون خوابیدیم ساعت6 بیدارشدیم.بعد آقاجون گفت بریم خونه عمو علی تا رفتیم و برگشتیم ساعت نه و نیم بود که عمو سعید و خاله مرضیه مارو رسوندن خونه قرار بود شام بریم بیرون که با این اتفاقات شاممون تبدیل شد به نیمرو حالا قراره ان شاالله بابایی فردا مرخصی بگیره تلافی دیشبو در بیاریم جات خالی...
13 دی 1393

انتخاب اسم عزیز دلم...

سلام عشقم خوبی فدات شم؟ ما که خداروشکر خوبیم ملالی نیست جز دوری شما دیشب با باباجون صحبت شد سر اسم شما،من زمانی که رفتم نجف(سال 89) نذر کردم اسم پسرمو علی بذارم(البته اونجا مجرد بودم )،باباجون هم ارادت خاصی به حضرت فاطمه زهرا(س) دارن(خودبزرگ بینی نباشه اما به گفته باباجون ایشون منو از حضرت زهرا خواستن،کاش بتونم لایق بابایی باشم) بالاخره تصمیم گرفتیم ان شاالله اسم دخترامون رو فاطمه و زهرا واسم پسرامون رو علی و حسن و حسین بذاریم حتما میگی چه خبره ولی اگه خدابخواد تصمیم داریم 4،5تا بچه بیاریم تا انشاالله بتونیم چندتا سرباز برای آقا امام زمان(عج) تربیت کنیم تواین راه از خدا و ائمه اطهار کمک میخوایم شما هم برا ما ...
6 دی 1393