تولد حضرت زینب (س)
سلام عشق مامانی.خوبی عزیزکم؟
عزیزم پریشب خانواده باباجون خونه ما شام دعوت بودن به مناسبت تولد عمه جون و بابایی که3و4 اسفند بود یه کیک خریدیم که سورپرایزشون کنیم.من اشتباهی فکر کردم که 4و5 اسفند بوده گفتم چهارم دعوت کنیم که وسط دو روز باشه.شب تولد حضرت زینب هم بود .خوش گذشت فقط جای شما خالی بود ان شاالله سال دیگه این موقع بغلم باشی
دیروز روز مهندس و پرستار بود چند نفرم بهم تبریک گفتن
عزیزم دیشب بابایی مرخصی داشت ناهار خونه مامانی زهرا بودیم بعداز ظهر رفتیم خونه خاله جون محبوبه یه سر به بچه ها زدیم بعدم رفتیم پیش دکتر بلقان آبادی برا پوستم.بعد از اون رفتیم مهدیه برا نماز که کفشای بابایی رو دزدیدن. جات خالی اینقدر خندیدم باباجون عصبانی شده بود منم میگفتم خدا خیرش بده حالا مجبور شدی کفش جدید برا عیدت بخری حرصشو در آورده بودم الهی فدای اخمای سعیدم بشم من
عزیزم بابایی خیلی خوبه بنظرمن بهترین همسر و بابای دنیاس همیشه احترامشو حفظ کن دیشب یه سخنرانی برای مقام پدر و مادر گوش میدادم میگفت حق مادر سه برابر پدره اما از عصبانیت پدر بترسید که سریع نفرینش میگیره ولی نفرین مادر چون از قلب رئوفش بلند میشه زیاد کارساز نیس.عزیز دلم بدون پدر و مادر جوونی شون که بهترین سرمایه زندگیشونه به پای بچه هاشون میذارن پس نباید به سادگی ازشون گذشت و بهشون بی احترامی کرد.عزیزکم اگه خیر دنیا و آخرت رو میخوای سعی کن پدر و مادرت ازت راضی باشن
مواظب خودت و خوبیات باش نفسم