شروع زندگی ما...
سلام عزیزم
امروز که دارم این مطلبو میذارم شما هنوز نیستی خاطرات زندگی مون رو برات میذارم به امید روزی که کنارم باشی
من و بابا سعید 16فروردین 92روز جمعه عقد کردیم.من ترم آخر بودم تقریبا سه ماه از درسم مونده بود بخاطر همین سه ماه اول یکم بهمون سخت گذشت آخه من میرفتم مشهد
بعد از فارغ التحصیلی همه چیز عالی شد روزای خوبی داشتیم و داریم کنار هم
23خرداد93 روز جمعه مصادف باتولد امام زمان(عج) جشن عروسیمون بود.جشن مختصری گرفتیم و رفتیم زیر یک سقف
خدارو شکر زندگی خوبی داریم فقط وجود شما رو کم داریم گلم....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی