معرفی خاله جون زهرا...
سلام عشقم،خوبی عزیزکم؟
من که زیاد خوب نیستم یکی دو روزه حالت تهوع دارم،میل به غذا ندارم،امروزم که اینقدر کمرم درد میکنه که سر کار طاقتم نمیاد
عزیزم امروز خاله زهرا اومد اینجا.خیلی ذوق کرد آخه خاله جون نی نی خیلی دوست داره.ان شاالله باهم بریم عروسیش
خاله زهرا یکی از بهترین دوستای منه،4 سال دانشگاه ما باهم هم اتاق بودیم و از دو تا خواهر به هم نزدیک تر بودیم اما الان از هم دوریم آخه خاله جون بابل زندگی میکنه و 13ساعت تا اونجا راهه.4ماه پیش من و بابایی رفتیم بابل یک هفته مزاحمشون بودیم خیلی خوش گذشت جای شما خالی عشقم.روزی نیس که من به خاله جون فکر نکنم خیلی دوسش دارم دوریش واقعا داره اذیتم میکنه حتی با گذشت یک سال و نیم از فارغ التحصیلی هنوزم دوریش برام عادی نشده.ان شاالله زودی ازدواج کنه(امیدوارم نزدیک ما بیاد) تا از تنهایی در بیاد.از همین جا بهش میگم خیلی خیلی دوست دارم زهرا جونم
عزیزم همیشه سعی کن دوستای خوب برا خودت انتخاب کنی.دوست خوب راه رو به آدم نشون میده و دوست بد بیراهه رو...
مواظب خودت و خوبیات باش نفسم